سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 45
کل بازدید : 1365174
کل یادداشتها ها : 280
خبر مایه


تاریخ لشکرکشی های داریوش اول هخامنشی (داریوش بزرگ)

    اسم این پادشاه را چنین نوشته اند: درکتیبه های هخامنشی داری ووش یا داری واوش ، به زبان بابلی دریاووش ، به زبان مصری باستان (خط هیروگلیف) ان تریوش یا تاریوش ، تاریخ نویسان یونان باستان داریش ، در تورات (کتاب عزرا ، باب پنجم ) داریوش و دریاوش ، تاریخ نگاران روم باستان داریوس ، به زبان پهلوی داریوdari-2.jpg

کتیبه کوه بیستون

مهمترین مرجع تایخ دوران داریوش کتیبه های کوه بیستون در نزدیکی شهر کرمانشاه است که داریوش دستور نگارش و حجاری آنها را صادر کرده بود. از آنجایی که اهمیت تاریخی این کتیبه ها بسیارزیاد است ، در اینجا عنوان کارها و جنگ های داریوش را می نویسیم:

1-اختراع خط میخی فارسی باستان  2-پیروزی بر گئومات مغ 3-پیروزی بر سردار شورشی شهر شوش4-پیروزی بر سردار شورشی خوزستان 5-جنگ بر علیه حاکم بابل که شورش کرده بود. 6-پیروزی بر سردار شورشی قوم ماد 7-پیروزی بر شورشیان ارمنستان (فرماندهان سپاه داریوش چندین بار با سرداران شورشی مادی و ارمنی می جنگند.) 8-پیروزی بر پادشاده ساگارات 9-پیروزی بر شورشی های پارت (خراسان) و گرگان (در زمان داریوش پدرش ویشتاسب حاکم خراسان بود که با شورشیان می جنگد و بر آنها پیروز می شود.) 10-پیروزی بر شورشیان ایالت مرو 11-جنگ با شورشیان محلی پارس در ناحیه یوتی و جاهای دیگر

      داریوش در کتیبه بیستون می نویسد که 19 جنگ مهم انجام داده و 9 پادشاه را اسیر کرده است. او هچنین در مورد علت اصلی شورش ها می گوید که شورشیان انسانهایی دروغ گو بودند و از این نظر همه ایرانی ها را از دروغگو بودن بر حذر می دارد. کتیبه کوه بیستون دارای ترجمه هایی به خط میخی عیلامی و خط بابلی است. داریوش همچنین به سنگ تراشان دستور داده بود که در کتیبه دیگری اصل و نسب و زندگی نامه او را بنویسند (بکنند).

 

dari-1.jpg

پیروزی داریوش بر گئومات مغ

   کمبوجیه برای حمله به مصر حدود چهار سال از پارس دور بود و در این مدت اتفاقات مهمی در پارس رویداد. چون این حوادث مربوط به دوران داریوش کبیر است از ذکر آنها در مقاله تاریخ حکومت کمبوجیه خودداری شد.

      با رسیدن خبر درگذشت کمبوجیه به پارس و به حکومت رسیدن گئومات مغ ، لحظه ای تعیین کننده برای داریوش ، دیگر شاهزاده هخامنشی فرا رسید. داریوش با مقام نیزه داری ، کمبوجیه را در لشکرکشی به مصر همراهی می کرد. او با این فکر که دبگر مردی  از وارثان کوروش برزگ زنده نمانده است ، تصمیم به قبضیه قدرت گرفت. او برای رسیدن به این هدف ابتدا می بایسیت گئومات مغ را که در پارس بر اورنگ نشته بود و در میان مردم هوادار بسیار یافته بود ، از میدان به در کند. 

    ساتراپ نشین های دیگر دولت هخامنشی نیز از آنجایی که گئومات مالیات سه سال را بخشیده وخدمت اجباری در سپاه را حذف کرده بود ، سروری او را پذیرفته بودند. گئومات شورش خود را از کرمان آغاز کرد. کرمان به خاطر همسایگی اش با سرزمین اصلی پارس و نیز به سبب ثروت زیاد (دارا بودن معادن مس ، طلا و نقره) بسیار مناسب بود. گئومات از کرمان به نزدیکی پاسارگاد (پایتخت کوروش هخامنشی) رفت و در دژی بنام شن دژ (سکیه یووتیشSikayuvatish ) موضع گرفت. جالب است که بدانید گئومات مستقیما به پارس نرفت ، چون می ترسید که در دربار گروه زیادی دریابند که او بردیای راستین نیست. داریوش با شش یار خود (گروه هفت تنان) در سال 522 (پ.م) پس از قهرمانی های بسیار ، بر شن دژ غلبه کردند و گئومات را به قتل رساندند. با این همه هنوز داریوش تا رسیدن به هدف نهایی فاصله زیادی داشت. خبر قتل به اصطلاح شاه ایران به سرعت باد در تمام امپراتوری پیچید وهمه استان ها سر به شورش برداشتند. داریوش و یارانش یک سال تمام سرگرم سرکوبی طغیان ها بودند تا توانستند فرمانروایی را کاملا بدست بگیرند.

پیروزی داریوش بر بابل

      هرودوت می نوسد: هنگامی که پارس ها قصد تصرف جزیره سامس را از راه دریا کردند ، اهالی بابل که قبلا تدارکات کافی دیده بودند ، سر به شورش برداشتند. همین که این خبر به داریوش رسید ، او قشون خود را جمع کرد و قصد محاصره بابل را کرد. پس از گذشت حدود یک سال و هفت ماه لشکریان داریوش هر حیله ای را که می توانستند بکار بستند ولی تنیجه ای نگرفتند. از جمله نیرنگ کوروش ، یعنی وارد شدن لشکر ایران از راه مجرای فرات ثمری نداشت ، چون بابلی ها بیدار بودند و از آن محل کاملا محافظت می کردند. تا اینکه داریوش با حیله یکی از سرداران بزرگ ایرانی بنام زوپیر موفق به گرفتن قلعه بابل شد. سپس داریوش دستور داد که دیوارهای قلعه را خراب کنند و دروازه ها را   بردارند. داریوش به پاس خدماتی که زوپیر انجام داده بود ، او را والی بابل کرد و مالیات کل بابل را به او بخشید.

       الیته اکتشافات نوین باستان شناسی نظرات هرودوت را تایید نمی کند. مثلا می گویند که محاصره بابل فقط 4 روز طول کشیده است نه 22 ماه. آنها همچنین اسم شخصی را که در زمان داریوش پادشاه شورشی بابل بود ، بخت النصر سوم یا نی دین توبل می گویند. بعضی از تاربخ نگاران هم نوشته اند که بابل در زمان اسکندر مقدونی هم دارای قلعه های مستحکمی بوده است ، بنابراین خراب کردن ارگ بابل بدست داریوش صحت ندارد. این شورش در سال 522 (پ.م) اتفاق افتاده بود.

جلوگیری از شورش آسیای صغیر

    هرودوت می نویسد: کوروش اری تس را والی شهر سارد طلایی در آسیای صغیر می کند و این والی پولی کرات ، جبار جزیره سامس را می کشد و این جزیره را جز پارس می کند. سپس اری تس دو نفر ازاعضای مهم دولت داریوش ، به همراه چاپار دولتی می کشد. در اینجا داریوش تصمیم می گیرد که اریتس را مجازات کند  ولی جنگ با او را به مصلحت نمی بیند. زیرا که اولا داریوش تازه به تخت سلطنت نشسته بود و دوما یاغی گری ها همچنان ادامه داشت و اریتس حاکم قدرتمند آسیای صغیر بود ، سایر قسمت های آنجا مثل فرنگیه ، لیدیه و ینیان هم با او همکاری می کردند. داریوش شخصی بنام باگایا را با نوشته هایی که مهر خودش را داشت به سوی سارد می فرستد. محافظان پارسی اری تس همین که نامه اول داریوش را می خوانند نیزه ها خود را فرو می آورند و دیگر از او محافظت نمی کنند. سپس باگایا با دیدن اثر نامه اول داریوش ، نامه دوم را که فرمان کشتن اریتس بود به پارسیان نشان می دهد و بدین ترتیب او کشته می شود.

رسیدگی داریوش به امور آفریقا و مصر

       لیبیا ، سیرن و برقه در زمان لشکر کشی کمبوجیه به مصر تابع دولت ایران بودند. علت لشکرکشی داریوش به آفریقا قتل آرکزیلاس پادشاه  سیرن بوده است. چون اهالی سیرن از عملکرد پادشاه خود بسیار ناراحت بودند ، او از سیرن فرار کرد و به برقه رفت و در آنجا کشته شد. داریوش از اهالی برقه خواست که مقصر قتل آرکزیلاس را معرفی کنند ولی آنها این کار را نکردند ، در نتیجه داریوش به آنجا لشکرکشی کرد و برقه را تصرف نمود.

    آریاند والی ایران در مصر ظاهرا به مصریان ظلم و ستم کرده بود و یا اعلام استقلال کرده بود و به نام خود سکه زده بود ، بنابراین داریوش به مصر حمله کرد و او را کشت. داریوش پس از ورود به مصر معبد « بی نیش » را در واحه الخرقه از نو بنا کرد و روش آبیاری با کاریز را به مصریان آموخت. سفر داریوش به مصر حدود سال 517 (پ.م) اتفاق افتاد.

کارهای داریوش در مصر مطابق با کتیبه های مصری

    همان شخصی که کارهای کمبوجیه در مصر را توضیح داده است ، کتیبه ای هم در مورد داریوش دارد.او می نویسد که داریوش پادشاه مصر علیا و سفلی امر کرد که من به مصر بروم. در آن موقع او در عیلام بود و آسیایی ها او را به مصر می برند تا قسمت هایی از معبد «نیت» را که خراب شده بود ، بازسازی کند. ظاهرا داریوش به صنایع مصر ، اعتقادات مذهبی و مراسم مصریان و همچنین علم پزشکی آنها اهمیت خیلی زیادی می داد. چون این مصری می نوسد یکی از ماموریت های مهم او بازسازی مدرسه عالی پزشکی  شهر سائیس بوده است.      

      در کتیبه داریوش که در نزدیکی کانال سوئز پیدا  شده است ، به چهار زبان پارسی باستان ، عیلامی، آشوری و مصری باستان نوشته شده است که داریوش دستور حفر کانالی داد که دریای سرخ را به رود نیل متصل می کرد. در کتیبه مصریان دایوش بصورت یک فرعون نشان داده شده است.

      او در کتیبه ای که به خط هیروگلیف است می نویسد: «که داریوش پسر (نیت) مادر خدایان و برادر (را) خدای (الهه) آفتاب درخشنده است.»  متاسفانه بقیه کتیبه به علت تخیرب قابل خواندن نمی باشد.

کتیبه ای که به خط میخی پارسی باستان نوشته شده است ، متنش با کتیبه های مصری متفاوت است و می نویسد: «خدای بزرگ که اهورامزدا است ، که آسمان و زمین را آفرید و برای مردم شادی (را ) آفرید ، (او) داریوش را پادشاه کرد و  سلتنطت کشور (ی) رسانید که بزرگ است و اسب ها و مردان خوب دارد.

من داربوش شاه بزرگ (هستم ) بر تمام کشور هایی که نژادهای گوناگونی دارند. من شاه این زمین بزرگ تا آن دورها و پسر ویشتاسب هستم. من پارسی هستم و مصر را تسخیر کردم و امر کردم  که این کانال (را) بکنند ، از پی رو (رود نیل) که درمصر جاری است تا دریایی که از پارس بدان جا (می)روند. این کانال کنده شد ، چنانکه دستور دادم و کشتی ها روان شدند ، چنانکه اراده من بود.    

      در مورد این کانال باید گفت که در زمان نخائو فرعون مصر در سال 609 (پ.ش) آنرا کنده بودند ولی پس از آن ، این کانال پر شد و از بین رفت. در این زمان به دستور داریوش آنرا از نو پاکسازی کردند. چون این کانال دریای مغرب را به دریای سرخ و عمان اتصال می داد ، از این نظر راه تجاری مستقیمی بین کشور های غربی و هند دایر گردید و از این به بعد از اهمیت تجاری بابل کاسته شد. داریوش برای حفظ امنیت مصر ، در چهار طرف این کشور اردوگاهای نظامی تشکیل داده بود.

کارهای دیگر داریوش

      داریوش در کتیبه بیستون از جنگ خود با سکاها صحبت کرده است ولی این قسمت از کتیبه خیلی آسیب دیده است و درست خوانده نمی شود. بعضی ها تصور می کنند این قسمت در مورد لشکر کشی به کشور سکاهای اروپایی است و برخی دیگر آنرا مربوط به سکاهای آسیای میانه می دانند. در بند هشت از ستون چهارم کتیبه ، داریوش می گوید: کارهای دیگری نیز کرده ام که در اینجا ننوشته ام. این کارها باید مربوط به اقداماتی باشد که داریوش برای جلوگیری از اغتشاشات آسیای صغیر ، مصر و غیره انجام داده بود. برای برسی بیشر آنها باید به نوشته های تاریخ نگاران یونانی مراجعه کرد

رفتن داریوش به سکائیه اروپایی

       جغرافی دانهای قدیم به آنها «ساک» یا «ساس» می گفتند و داریوش آنها را «سک» یا «سکا» می نامد. هرودوت آنها را «سکیث» می نامد ، سکیثت در زبان یونانی به معنی پییاله است چون این افراد همواره پیاله هایی با خود داشتند. سکاهایی که در اروپای شرقی و روسیه زندگی می کردند و مقبره هایی از خود برجای گذاشته اند که در جنوب روسیه پیدا شدند و به گورگان موسوم هستند. سکاها مردمی بودند که در دوران های قدیم از آسیای میانه یعنی از ناحیه ترکستان شرقی یا ترکستان چین تا دریای آرال و خود ایران تا اروپا در کنارهای رود دن (Don) و دانوب(Danube)  زندگی می کردند. داریوش از سکا های آسیایی و هرودوت از سکاهای اروپایی نام  برده اند.   

 هرودت در این مورد می نویسد که وقتی داریوش در تهیه سفر جنگی به کشور سکاها بود ، به اطراف مامور فرستاد تا در تنگه بسفر  ترکیه پلی را بسازند. آرتابان (اردوان) پسر هیشتاشب به او گفت که به کشور سکاها نرو ، چرا که آنها فقیر هستند. ولی داریوش حرف او را گوش نکرد ، از شوش حرکت خود را شروع کرد و به کنار تنگه بسفر رسید. سپس داریوش امر کرد که در دو ستون از مرمرم سفید اسامی تمام مردمان تابع را که در لشکر او بودند به زبان آشوری و یونانی بنویسند. داریوش به سازنده پل هدایای زیادی بخسید و  نیروهای ایرانی از روی پل عبور کردند. قبل از اینکه داریوش به رود ایستر یا دانوب برسد ،گت ها را تابع دولت ایران کرد. در جلوی سکاییه تراکیه است که امتدادش تا دریا است. سکاییه ای که در طرف شرق رود ایستر قرار گرفته ، سکاییه قدیم است. از طرف مغرب هم سکاییه تا کناره های رود دون قرار دارد. پس از ورود داریوش به کشور سکاها آنها چون دیدند که قدرت جنگیدن با او را ندارند به مشورت با یکدیگر پرداختند. آنها فهمیده بودند که داریوش قصد دارد بر روی رودخانه دانوب هم پلی بسازد. سپس سران سکاها تصمیم گرفنتد که عقب نشینی کنند ولی سپاهیان پارسی به تعقیب آنها پرداختند و با آنها درگیر شدند ولی تنوانستند پیروزی کاملی بدست آورند. سپس آنها به فکر برگشتن به سرزمین پارس افتادند ولی سکاها پل روی رودخانه ایستر را خراب کردند و داریوش برای نجات سپاهیانش مجبور شد که  کشتی ها را به هم متصل کند تا سپاهیان بتوانند از روی آنها عبور کنند. یکی از فرماندهان شجاع سپاه داریوش بنام مگابیز توانست با چند گروه سکایی نبرد کند و آنها را شکست دهد. حمله دایروش به سکاها در سال 514 (پ.م) اتفاق افتاد.

     در مورد روایت هرودوت از رفتن داریوش به سرزمین سکاها ایرادات مختلفی وجود دارد. مثلا هرودوت نوشته است ، سکاها هنگام عقب نشینی تمام مراتع ، پل ها و راه ها را خراب کردند تا سپاه ایران آذوقه نداشته باشند ، ولی با وسعت زیاد مراتع بعید است آنها بتوانند چنین کاری بکنند. در مورد تعداد سپاهیان داریوش هم هرودوت مبالغه کرده است.

     این اولین باری است که یک دولت آسیایی به اروپا لشکر کشی می کند. در زمان اشکانیان و ساسانیان هم خبری از تجاوز سکاهای اوروپایی به ایران نیست ، چون داریوش درس خوبی به آنها داده بود. فقط تجاوزاتی از طرف سکاهای آسیای میانه آن هم به تحریک اهالی ترکستان انجام گرفته است.

تسخیر ترکیه ، مقدونیه و بحرالجزایر (دریای اژه)

    لشکری که داریوش در اروپا به سرداری مگابیز گذاشته بود توانست اهالی هلس پونت یعنی پرنتی هارا مطیع کند. سپس مگابیز وارد ترکیه شد و مردم آنجا را مطیع کرد. ترکیه بعد از هند پرجمعیت ترین کشور همسایه ایران بود ولی چون مردمش با یکدیگر اتحاد نداشتند به راحتی شکست خوردند. اینکه همسایه شمالی ترکیه چه مردمی بودند در پرده ای از ابهام قرار دارد. هرودوت می نویسد که آن طرف رود ایستر (دانوب) خالی از سکنه بود است ، چون هوای آنجا بسیار سرد است. ولی از مردمی بنام سی گین نام می برد که لباسشان شبیه لباس مردم مادی است. در حالی که مگابیز مشغول مطیع کردن مردم تراکیه بود داریوش با عجله از هلس پونت بطرف سارد برمی گردد. پس از این وقایع داریوش بطرف شوش برمی گردد و به تمام فرماندهان ارشد سپاهش حکومت شهرهای تصرف شده را واگذار می کند

     در مورد تصرف مقدونیه باید گفت که پسر پادشاه آنجا بنام الکساندر اول با ترفندی خاص فرستادگان دولت ایران را می کشد. ولی پادشاه مقدونیه از ترس حمله ایران به کشورش باج و خراج زیادی به دولت ایران پرداخت می کند. قابل ذکر است ، اسکندری که به ایران حمله کرد ، اسکندر سوم مقدونی است.

     در مورد تصرف جزیره سامس هم باید گفت که این جزیره از نظر تاریخی قبل از تراکیه و مقدونیه تابع دولت  ایران شد ولی چون نسبت به آنها اهمیت کمتری دارد بعد از آنها ذکر شد. اهمیت جزیره سامس از این نظر است که اولین دولت یونانی است که تابع دولت ایران گردید.

تسخیر قسمتی از هند

      بعد از فراغت داریوش از لشکرکشی به سکاییه ، او برای گسترش پادشاهی ایران به سمت شرق دستور داد تا لشکر ایران از رودخانه سند عبور کند. پس از آن داریوش به کشتی های ایرانی دستور داد تا از راه دریای عمان ، رودخانه های سند و پنجاب راتصرف کنند. پس از تصرف این منطقه همه ساله طلای زیادی یه ایران وارد می شد. داریوش راه تجارت بین مغرب و هند را باز کرد. این کشور چون جمعیت زیادی داشت از این نظر مالیات بیشتری نسبت به بقیه کشورهای تابع ایران به دولت پرداخت می کرد.

مهار شورش های مستعمرات مختلف ایران توسط داریوش

     دولت ایران از زمان کوروش بزرگ این سیاست را پیش گرفته بود که در مستعمرات ایران ، حکومت هر شهر را به یک نفر می داد ، چون او همیشه مجبور بود با دولت ایران ارتباط داشته باشد و با این روش دولت می توانست بر اداره شهرهای مختلف نظارت داشته کامل باشد. یونانی ها به این حاکمان جبار یا تیران می گفتند که نشان گر نوعی حکومت اشرافی بود. این روش تعیین حاکم اگر چه مزایای بسیار زیادی داشت ولی باعث ایجاد شورشهای مختلفی در شهرها و کشورهای تحت حاکمیت ایران شد. ما فهرست این شورشها را در زیر میآوریم:

1-شورش در شهرهای یونانی مستعمره ایران ، کاریه و جزیره قبرس

2-تسخیر یونیه وسقوط می لت: ظاهرا در نواحی که ینیان ها زندگی می کردند ، شخصی بنام آریستاگر

بر آنها حکومت می کرد که برعلیه دولت ایران شورش می کند و داریوش برای سرکوبی شورش او لشکری را به می لت ، لیدیه و جزایر دریای مدیترانه می فرستد.

3-تسخیر دوباره تراکیه و مقدونیه

جنگ داریوش با یونان

     هر چند داریوش توانست شورش مستعمرات ایران در یونان را فرو بنشاند ولی تحریکات آتن ، اسپارت و ارتری Erethrie  در این کشورها قطع نشد. آتنی ها بر اثر شورش این کشورها نیروی دریایی خود را افزایش دادند. داریوش از شرکت آتنی ها در آتش زدن معبد شهر سارد بسیار ناراخت شد و پس از فرو نشاندن شورش در آسیای صغیر و شهر های ینیانی ، مردونیه را به ترکیه و مقدونیه فرستاد و بر اثر این کار اوضاع آرام شد. سپس داریوش سفیرانی را نزد یونانی های اروپایی فرستاد تا بداند که آیا تسلیم  خواهند یا جنگ می کنند. اکثر اهالی یونان و جزایر آنجا تسلیم شدند ولی دو دولت شهر مهم یونان باستان یعنی آتن و اسپارت از این عملکرد یونانی ها بسیار نارحت شدند و اهالی این شهرها را بر ضد ایران تحریک کردند. سپس داریوش به فکر تنبیه یونانی ها افتاد که آب و خاک خود را به او تسلیم نکرده بودند. داریوش یک سپاه به فرماندهی ارتافرن برادرزاده خود را با تعدادی کشتی جنگی از راه ترکیه به یونان و حزایر دریای مدیترانه  فرستاد. این سپاه ابتدا اکثر جزایر را تک تک تصرف نمود و سپس به ارتری رسید و توانست آنجا را تصرف کند و به تلافی کارهایی که اهالی آنجا در سارد کرده بودند ، معابد آنها سوزاندند و اهالی آنجا را اسیر کرند. سپس ایرانی ها جنگ را به دشت ماراتن Marathon کشاندند چون سواره نظام کاراییش بیشتر می شد و راحتر می توانست با یونانی ها نبرد کند. قبل از شروع جنگ آتنی ها ، سفیرانی را نزد اسپارتی ها  فرستادند و از آنها تقاضای کمک کردند. این سفیران به اسپارتی ها گفتند که آتن برای این از شما تقاضای کمک می کند تا خارجی ها بر یونان تسلط  پیدا نکنند. چون کشور  ارتری بدست ایرانی ها افتاده است و از این نظر آتن ضعیف شده است. سپس آتنی ها از اهالی پلاته کمک خواستند و چون قبلا در یک جنگ آتنی ها به آنها کمک کرده بودند ، پس اهالی پلاته هم به یاری آنها شتافتند. از آنجایی که سپاه ایران بسیار قدرتمند بود ، حاکمان جمهوری آتن قبل از جنگ رای گیری کردند و در مجلس سنا اکثریت به جنگ با ایرانی ها رای داند. سپس سپاهیان یونان صفهای خود را آراستند و جنگ آغاز شد. از آنجایی که قلب سپاه ایران بسیار قوی بود بزودی قلب سپاه یونان را شکافت و به پیش رفت ولی چون سپاهیان دو جناح راست و چپ یونان قوی تر بودند توانستند بر سپاه پارسی و سکایی پیروز شوند. پارس ها به طرف دریا فرار کردند و سوار کشتی های خود شدند ولی تعداد زیادی از آنها کشته شدند. آن قسمت از سپاهیان ایران که توانستند سوار کشتی شوند تصمیم گرفتند که از راه دریا به آتن حمله کنند چون در آن زمان تقریبا تمام اهالی آتن در میدان جنگ بودند و شهر خالی از سکنه شده بود. پارس ها توانستند یکی از بندرهای مهم یونان را در نزدیکی آتن تصرف کنند ولی پس از مدتی به آسیا برگشتند. بعضی از تاریخ نگاران یونانی می نویسند که یکی از  یونانیان خائن به بلندترین نقطه شبه جزیره آت تیک رفت تا خالی بودن آتن از سکنه را به سپاهیان پارسی  اطلاع دهد. با تمام این وقایع ایرانی ها در نبرد ماراتن شکست خوردند.

شورش مصر

    پس از رسیدن خبر شکست پارس ها در یونان به داریوش ، او برای جمع آوری یک سپاه بزگتر  سفیرانی را به تمام استانهای ایران فرستاد و حدود چهار سال مشغول این کار بود. در سال 487(پ.م) مصریها شوریدند. بعضی از تاریخ نگاران می گویند که دلیل شورش مصری ها زیادی مالیاتی بود که دولت ایران از آن می گرفت. ولی مصر با آن موقعیت خوب تجاری و راه داشتن به دریای سرخ و مدیترانه (مغرب) و علاوه بر آن ارتباط داشتن با آسیا ، مالیات کمتری را نسبت به بابل پرداخت می کرد. پس علت شورش دو دلیل دیگر بود. اولا مصری ها یک تاریخ پربار و قدیمی داشتند که حکومت آسیایی را بر سرزمین خود هیچ گاه تحمل نمی کردند و آنرا بلایی بسیار بزرگی می دانستند و ثانیا علت اصلی این شورش ها تحریکات یونانی ها بود از طریق مدیترانه با مصر ارتباط تجاری داشتند. یونانی ها از بزرگی وثروت دولت هخامنشی وحشت داشتند ، آنها فقط می توانستند با سکاهای اروپایی و ایتالیای جنوبی (سیسیل) معامله آزاد تجاری داشته باشند و بقیه کشورهای اطراف دریای مدیترانه تابع دولت ایران بودند.

dari-3.jpg

مسئله ولایت عهدی و فوت داریوش

     هرودوت می نوسد وقتی که داریوش در تدارک جنگ بود ، مشکلی پیش آمد و آن تعیین ولیعهد بود.داریوش دوبار ازدواج کرد. زن اول او دختر گبربایس بود که سه پسر از او داشت و بزرگترین پسر او آرت بازان یا آریا رمن بود و زن دوم او آتوسا یا آرتیس تن یا آتس سا ، دختر کوروش بود که بزرگترین پسر او خشیارشا یا خشایارشا بود. هر دو نفر می خواستند جانشین داریوش شوند ولی بر اثر توصیه درباریان به داریوش او خشایارشا را به جانشینی خود انتخاب کرد. علاوه بر این باید گفت که نفوذ آتوسا در دربار داروش بسیار زیاد بود و ظاهرا در این انتخاب تاثیر خود را گذاشته بود. روابط این دو برادر ناتنی با یکدیگر بسیار خوب بود و خشیارشا پس از رسیدن به پادشاهی حکومت کشورهای زیادی را به برادر خود واگذارکرده بود.

    پس از تعیین خشایارشا به ولایت عهدی ، داریوش برای جمع آوری تدرکات لازم برای لشکرکشی مشغول شد ولی پس از  36 سال سلطنت درگذشت و نتواست شورش مصر را فرو بنشاند و از آتنی ها انتقام بگیرد. هر چند ایران در آن زمان بزرگ ترین وسعت تاریخی خود را داشت. داریوش در سال 486(پ.م) درگذشت. در حالیکه او از سال 522-486 (پ.م) بر سرزمین پهناور ایران حکومت کرد. مقبره (آرامگاه) داریوش در نقش رستم قرار دارد.

dari 4.jpg






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ